گربه ی نفوذی
گربه ی نفوذی

گربه ی نفوذی

مرگ و نفرین بر سفر

مادربزرگم بوی روغن زیتون و کرم نیوا و سبزی خوردن میداد، از روزی که یادمه.

اینجا برام حکم مقبره‌ی تو رو داره، جایی که وقتی دلتنگ میشم میام شمع روشن میکنم. مهاجرت مثل زنده موندن از یه نسل کشیه، من زنده‌م، من نفس میکشم، واقعیتِ من ادامه داره و واقعیت تمام کسانی که میشناختم ناگهان تموم شده. تو، دوستان، دشمنان، آشنایان، بقال‌های سر کوچه (سعید و مجید)، پزشک خانوادگی. همه در واقعیت خودشون شناورن و گاهی سرمی به واقعیت هم میکشن و من از دور تماشا میکنم. عکس‌هایی که ازت میبینم، جمله‌هایی که توییت میکنی، هرچند مخاطبشون من نیستم، جرقه‌هایی از گذشته رو وارد واقعیت فعلی من میکنن، واقعیت مهاجرت و تنهایی. 

هفت ماه گذشت. موهات بلند شده. دوست دارم. 

در باب سربه هوایی

چشم باز میکنم میبینم به دانشگاه نرسیدم به دل بد راه نمیدم و بیشتر میخوابم بیدار میشم میبینم نا ندارم چایی بخورم به دل بد راه نمیدم همیشه برا لباس پوشیدن وقت دارم حسابی خوشگل میکنم میرم خیابون میرسم یه کافهای میشینم قهوه میگیرم با اینکه خوشمم نمیاد این موقع از قهوه اصلاً ولی میگیرم میخورم به دلم بد راه نمیدم. نگا میکنم میبینم قهوه بدمزهس به دلم بد راه نمیدم. تکست بانک میگه پول نداری به دلم بد راه نمیدم میرم علف میگیرم، یادم میاد قول داده بودم سه روز علف نکشم، ۳ تا جوینت میخرم به دلم بد راه نمیدم. از کوچهی خلوت معتادا رد میشم به دلم بد راه نمیدم وسط کوچه میزنم زیرش و نگاهای سنگین میاد روم به دلم بد راه نمیدم. به دلم بد راه نمیدم. میرسم به این یکی کافههه عینکم بخار میکنه هیچی رو نمیبینم ولی به دلم بد راه نمیدم. 


یک ماه دیگر در چنین روزی لباس فاخر به تن کرده و جشن میگیریم.

I'd look down because my eyes couldn't watch your perfection without crying, I 'd look at the sidewalk underneath my feet. It was green. With gray framing. We always took that route, wherever we were going, that was our only way out. I'd hold your slender hands that was almost completely covered by your army jacket's sleeves. The more I try to remember the less I recall. I remember the sidewalks, and i remember the smoke coming out of your perfectly flawed teeth, I remember your knees shaking in the cold, I remember your glasses and how silly you looked without them but i don't remember the complete image. I can hear your voice and I remember your skin and I know the shape of your ribs I can't forget the face you made when you were playing video games and your three different facial expressions for happiness. I can't and don't want to move on.