گربه ی نفوذی
گربه ی نفوذی

گربه ی نفوذی

23

طوری که همیشه فکر میکردم باید باشه، من و گربه و چای و باد و بارونی که از پنجره میبینیمش، دقیقاً همون طوری که همیشه فکر میکردم باید باشه.

22

خوابتو میدیدم یه جایی تو آلمان یا شایدم سمت نئواورلئان ولی احتمالاً آلمان ولی کاش نئواورلئان، کفشای بندی قرمز پام بود و تو یه کت پشمی دودی تو خیابونا راه میرفتیم و میخندیدیم. موهام بلند بود و قشنگ. دستمو گرفتی و منو کشیدی تو بغلت. یه شال بلند مخمل در آوردی و پیچیدی بهم گفتی اینجوری سرما میخورم. پیشونیمو بوسیدی. یه جایی وایسادیم چایی خوردیم برا همینم شاید استانبول بود ولی کاش نئواورلئان بود.