گربه ی نفوذی
گربه ی نفوذی

گربه ی نفوذی

41

میام چک میکنم این چارتا لینکمو ببینم کسی چیزی نوشته جای من؟ از طرف من؟ وقتی چیزی میخونم پیشونیم عرق میکنه. بذار خودمو دست بالا بگیرم، من اگه مسیح باشم تو یهودایی. تو آخر قصه ی منی همون جایی که کنار خیابون داری ماشینتو میشوری و منم دارم از دوی صبحگاهیم برمیگردم و بند کفشم باز میشه. شاید چشممون بهم بیفته شایدم نه ولی قصه مال منه، ما چشممون بهم میفته، من نگات میکنم و اسمت یادم میاد، روحی که تو چایی بود یادم میاد، پله ها و رنگین کمونای روی دیوار یادم میاد، همه ی صبحایی که پاشدیم و من اعصبانی بودم، نگات میکنم و مثل نگاتیو از جلو چشمام رد میشن. یا تو مال من میشی یا نه، نمیدونم، ولی میدونم یه نگاتیو از جلوی چشمای تو هم رد میشه و تو زیرلبی فحش میدی و منم اشکام میریزه، همیشه همین بوده، تو مشت میزنی و من اشک میریزم. هرچی میخواد بشه بشه، چه الان چه صد سال دیگه. ولی من اولین نگاتیوی که از جلو چشمام رد میشه عکسمونه که یکی قایمکی از کانال کولر گرفته و برا چشمای من فرستاده، که تو رو مبل نشستی با پیرهن سفید و منم که یه سارافون مشکی تنمه و خط چشمم پخش شده یکم دراز کشیدم بغلت و دارم به خودم فحش میدم که ما چرا دوتا بچه نداریم؟

نظرات 2 + ارسال نظر
Arman Azari شنبه 11 دی 1395 ساعت 17:18

Hello .im so eager to talk to you.please contact me.arman

چرک پنج‌شنبه 31 تیر 1395 ساعت 14:56

قصه مال منه...

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد