گربه ی نفوذی
گربه ی نفوذی

گربه ی نفوذی

3

دیروز صبح رفتم سمت جوب، یکمی دیر رسیدم ولی زنگش زدم گف میدونی یه ساعته اینجام توله؟ از دور برام دس تکون داد رفتم‌ بغلش کردم مثل همیشه بود پوست سبزه، تیشرت سه دگمه ی رلف لورن که تا بالا بسته شده، شلوار اسپورت و کتونی. موهای قهوه ای سوخته ش تو صورتش بود. گفتم یکی اگه بهم توضیح میداد شما دوتا چرا برا کنکور هیچی نمیخونین خیلی خوب میشد خندید گفت وااای دلم برات تنگ شده بود. قضیه ی کنکورو ول کردم را فتادیم سمت باغ تو راه برام از یه کار بانکی گف که پارسال تابستون انجام میخواسته بده از اینکه داشت برام حرف میزد لذت میبردم بهش گفتم آبمیوه میخوام و دیروزش که داشتم با اکسی از اونجا رد میشدم دوتا آبمیوه فروشی دیده بودم که جلو درشون میوه چیده بودن و حسابی حوس کرده بودم اونم گف که دوروزه جز هندونه چیزی نخورده. آب هندونه گرفت برام برا خودشم گرفت. نشستیم تو جوب باغ. سیگار وینستون داشت دو نخ کشیدیم بعد سر و کلش پیدا شد، میدونستم که میاد، ندیده بودمش از نزدیک قبلا، به خوشگلی عکساش نبود ولی عنصر تودل برو بودن رو داشت از صداشم خوشم نیومد زیاد ولی معلوم بود آدم بدی نیس اونم کنکور داشت دومین کنکورش بود میدونست قبول نمیشه، اصن سر همون بود که قرار گذاشتم ببینمش تو عکسا باهم دیده بودمشون و چنتا کامنت خونده بودم که قربون صدقه ی هم رفته بودن و فک کرده بودم که دوس دخترشه و تبریک گفته بودم خندیده بود گفته بود نه ولی همه فک کرده بودن که دوس دخترشه، دلش برام تنگ شده؟ آره صب کی میتونم جوب باشم؟ ده اینطورا. خوشگل بود ولی خاص نبود معمولی بود. چن دیقه نشس و پاشد رفت که کارت ورود به جلسه ی کنکور بگیره. سه ماه پیش اینا یه بار دیده بودم که پشت دستاش ترک خورده باشه دوباره ترک خورده بود پماد آد داشتم زدم پشت دستاش نفهمیدم ناراحت شد یا خوشش اومد...

نظرات 0 + ارسال نظر
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد