گربه ی نفوذی
گربه ی نفوذی

گربه ی نفوذی

16

وایساده بودیم بیرون و تو سردت بود، تازگیا زیاد سردت میشه. من یهو ترکیدم بعد از مدت ها، یهو این حس "ولی اگه بره چی" رو نداشتم. فقط میخواستم بگم که گفته باشم، پس بهت توضیح دادم، تیکه های پازلو برات چیدم. چقد دیگه باید صبر کنم؟ فقط یه ذره مونده. ولی خیلی وقته که همینو میگی. اما این دفعه دیگه آخرشه خودتم میدونی. میتونم قبول کنم و برم عقب. لطفا نه. دیگه حرف نزدیم، تو سردت بود و مثل همیشه خسته از این کانورسیشن بودی. تمام راه با بغض بلند بلند آواز خوندم و تو نشنیدی. گفتی همه چی درست میشه، حالام من منتظرم که تو همه چیزو درست کنی.

نظرات 0 + ارسال نظر
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد