دفعه ی اول که دیدمش تقریبا ده ماه پیش بود، اومده بود کافه قبل از اینکه باز کنیم. دوتا ماگ آورد و کادو داد بهمون. دفعه ی دوم تو کافه ی بالا بود، تقریبا پنج ماه پیش. اونجا بود که صحبت کردیم و من فهمیدم رشته ش چیه و کلا چجوریاس. امروز دیدمش دوباره، این دفعه با برنامه ریزی قبلی. حرف پشت حرف. یه عالمه حرف. بی حاشیه بودنش جذابه برام. قرار بود مهمون من باشه ولی مهمونم کرد. یه جایی وسطا از مامانش گفت.
و در همین کافه ها چه من ها که ما شدن :)
+ احتمالا اتفاقات خوبی در راهه:)