از ساعتای دم غروب متنفرم، بلاتکلیفیشون آدمو تموم میکنه. نمیدونی چایی بذاری بخوری یا بیاری برا خودت میوه پوست بگیری، نمیدونی چراغا رو روشن کنی یا تو نور نصف و نیمه سر کنی. من همیشه ی خدا میگردم بهونه پیدا میکنم که این ساعتا خونه نباشم، حتی چه بهتر اگه تو یکی از این سوپرمارکت گنده ها یا مرکز خریدای بی در و پیکر باشم که پنجره ندارن، ولی پیش میاد خب، سالی ماهی یه بار آدم تو خونه ی خودش از خواب پا میشه میبینه رو به غروبه و بی پولی و کرختی نمیذاره فرار کنی همون روزان که پیرت میکنن. منم همینجور لخت و پتی از این اتاق به اون اتاق داشتم تصمیم میگرفتم که چیکار کنم حتی تو فکرم بود که چایی بذارم برم بشینم کف حموم که پنجره نداره وایسم حسابی که شب شد بپرم بیرون و زودی تمام چراغا رو روشن کنم که یکی در زد. همون طور کون لخت پرسیدم کیه جواب نداد دوباره در زد. تو اون حال کرختی و چتی دنبال یه چیزی میگشتم بپوشم و برا بار هزارم به خودم فحش میدادم که چرا من یه چادر گلگلی تو این خراب شده ندارم که اینجور وقتا بکشم سرم، طرفم پیگیر هی در میزد منم هی میزدم تو سرم و زمین و زمانو فحش کش میکردم. خلاصه آخر یه تیشرت کثیف از پشت در حموم برداشتم تنم کردم و یه شلواری به پاهام پوشوندم و از لای در کله ی کثیفمو بردم بیرون که ها چی میخوای؟ یه مردی بود چهل پنجاه ساله، مردا از چهل که میگذرن من توانایی تشخیص سنشونو از دست میدم، یه کت و شلوار بدقواره ی سفید هم پاش بود شایدم طوسی بود زیاد نمیشد فهمید. گفت خانوم حمومتون آب میده به سقف پارکینگ، دهنشو که باز کرد بوی مستراح تا میدون صنعت رفت و من حساب کار دستم اومد که یارو از این حرومزاده های روزه داره و اومده دق دلیشو سر من خالی کنه، گفتم من طبقه دومم با همسایه پایینی صحبت کنین، دراومد که خونه نبودن قشنگ داشتم اعصبانی میشدم خواستم بگم بیا نگاه کن حمومو از لای پای زنت خشک تره ولی عوضش گفتم باشه من چک میکنم باز دهنشو باز کرد که ساختمون داره رو سرمون خراب میشه و شما هیچ کاری نمیکنی؟ چه وضعشه؟ درو بستم روش و اومدم تو حموم یه نگا به سر تا پای مظلوم و خشکش انداختم و دلداریش دادم، پارکینگی که برا من نمیجوشه میخوام سر سگ توش بجوشه چنتا فحش تو کاسه ی مستراح فرنگی توی حموم دادم و سه بار سیفون کشیدم.
قشنگ باید تورو بغل کرد فقط:)))
دعوتش میکردی داخل تو حموم حبسش میکردی.
حرومزاده های روزه دار... دمت گرم مشدی...خخخخ
خشن نباچ...